مقایسه کردن دو نفر بادو شخصیت متفاوت کار سختی است
۱
- اصولا مقایسه کردن دو نفر با هم، کاری به شدت دشوار، اما جذاب است.
امروز افشین قطبی را در برنامههای گوناگون تلویزیونی میبینیم که هر لحظه
بر شدت محبوبیتش افزوده میشود و البته دیروز را به یاد میآوریم که محمد
مایلیکهن چگونه از تیم ملی کنار گذاشته شد. ذهن کنجکاو، دلش میخواهد
برگردد و بیابد که به چه دلیل سرنوشت مایلیکهن چنان شد و اتمسفر پیرامون
قطبی چنین است. این تفاوت سرشار، از کجا سرچشمه میگیرد؟ شاید بتوان ریشه
را لابهلای کنشهای این دو در قبال «امپراتوری رسانهها» جستجو کرد؛ جایی
که قطبی مردی از جنس رسانه است، اما مایلیکهن نمیتواند چنین باشد.
۲
- افشین قطبی مردی است که وقتی بعد از دوران فراقش به ایران بازمیگردد و
مقابل مجری پربینندهترین برنامه تلویزیونی کشور مینشیند، برای یافتن
راهی که بتواند از طریق آن از پاسخگویی به ابهامات فراوان پیش آمده در سال
گذشته طفره برود، زیرکانه چنگ به مفهوم «آیندهنگری» میزند و مجری برنامه
را به دلیل تلاشش در راستای نور تاباندن به گذشته، تخطئه میکند. مخاطب
پای تلویزیون، رفتار او را جنتلمن مآبانه قلمداد میکند و وی را به واسطه
لحن ملایم و صدای آرامش که مزاحم خواب بچه نمیشود، میستاید.
بنابراین
به سرعت فراموش میکند که سرمربی محبوبش چطور بخش مهم سوالات فردوسیپور
را پیچانده است و مثلا حاضر نشده توضیح بدهد اگر باز هم ناگهان احساس کرد
در ایران همه چیز با سیاست قاطی است – چنان که به خبرنگار BBC گفت – باز
هم کشورمان را شبانه ترک میکند یا پای تعهداتش میایستد!
۳ -
محمد مایلیکهن اما، مردی است که در شرایط مشابه، بلد نیست به مجری نود
بگوید: «عزیزم الان باید به فکر آینده باشیم و از آن انرژی زیادی که خدا
به من داده، استفاده کنیم...» بنابراین وارد یک جدل نیم ساعته با عادل
میشود تا از کارنامهاش در فولاد، پیکان و تیم ملی امید دفاع کند. داد و
بیداد حاجی، حوصله بیننده را سرمیبرد!
. این نقطه ضعف است که حاجی نمیتواند و یا نمیخواهد اهل پیچاندن سوالات مردی باشد که به نابود کردن میهمانانش شهره است!
۴
- افشین قطبی مردی زیرک و سیاستمدار است. اینکه او از پذیرفتن سمت
«سرمربیگری تیم ملی ایران» به عنوان سند ارادتش به خاک خانه پدری یاد
میکند(!) البته گرفتن دست پیش برای پس راندن ذهن مخاطب است، از سوی آدمی
که تنها سابقه سرمربیگریاش قبل از حضور در پرسپولیس، هدایت یک تیم بانوان
در آمریکا بوده است! تعبیرکردن از تعارف یک دوست قدیمی که بازاریاب
منچسترسیتی است، به پیشنهاد همکاری از سوی باشگاهی که جاهطلبی روسای
جدیدش ضربالمثل تازه اروپا شده نیز گواه دیگری بر «تیزهوشی رسانهای» کسی
است که دوران نه چندان کوتاه بیکاریاش را به عنوان «روزهای استراحت»
تفسیر و آن را با ایام دوری خوزه مورینیو از میادین فوتبال قیاس میکند!
۵
- محمد مایلیکهن اما، مردی است که بیپروا از «روزهای بیکاریاش»
میگوید و ابایی ندارد از اعلان اینکه در آن دوره، حتی در کلاسهای
بیربطی مثل بدنسازی هم شرکت کرده است تا وقتش را پر کند.
سرمربی
سایپا، آنقدر آدم «بیسیاستی» است که در فاصله ۴۰ روز تا انتخابات دهم
ریاست جمهوری آشکارا از تعلق خاطرش به محمود احمدینژاد سخن میگوید و
البته هیچ دفاعی از خودش نمیکند؛ نمیگوید که طولانیترین دوران
بیکاریاش در دوران بعد از انقلاب مربوط به همین چهار سال زعامت
احمدینژاد بوده، نمیگوید که اگر قرار بود این رابطهها برایش محوریت
داشته باشد، باید رییس سازمان تربیت بدنی میشد
که دست بر قضا از
هر جهت – تحصیلات، تجارب و سوابق ورزشی- برازندهاش است، نمیگوید که اگر
سفارش شده رییسجمهور بود بعد از ۱۵ روز کنارش نمیگذاشتند و نمیگوید اگر
شیفته سمت بود، مدیریت عاملی مس کرمان را با دستمزد ۳۰۰ میلیونی میپذیرفت
و یا در کوتاهترین زمان ممکن از عضویت در هیات مدیره پرسپولیس –
محبوبترین تیم ایران – استعفا نمیداد...!
۶ - افشین قطبی، مردی
است که فاصله «رسانهپسند» ظاهر و باطنش را حفظ کرده. اینچنین است که بعد
از آن همه خصومت با علی دایی – که در پارهای از اوقات به شکل مصاحبه هم
خودش را نشان داد- حالا و در مقابل دوربینهای تلویزیونی از او تقدیر و
تشکر به عمل میآورد و خودش را مشتاق شنیدن حرفهای آقای اسطوره نشان
میدهد، اینچنین است که او در آن واحد میتواند عاشق مصطفوی و کاشانی باشد
و اینچنین است که روزی در توضیح تفاوت فاحش رفتارهایش در سال دوم، نسبت به
سال اول، از این توجیه حیرتانگیز سود میبرد:«پارسال پاسپورتم دست کاشانی
بود، نمیتوانستم حرف دلم را بزنم...!»
۷ -اما محمد
مایلیکهن مردی است که وقتی ناهنجاری دید و آزرده شد، روبهروی
هزاران نفر از آنان که دیری است به لقب «بهترین تماشاگر دنیا» مزین
شدهاند، میایستد و حرفش را میزند، وقتی با فیروز کریمی وارد مناقشه
میشود، از تن دادن به لاپوشانیهای مرسوم که غالبا در هیبت «بیا همدیگر
را ببوسیم و کدورتها را فراموش کنیم» طفره میرود و حتی دست مخاصم خود را
هم پس میزند تا هر چه بیشتر دل مخاطب تلویزیونیاش را چرکین کند!
۸
- توافق کردهایم صورت آدمها را دوست داشته باشیم. ابایی نداریم به ظواهر
رای بدهیم و ترجیح میدهیم آدمهایی را در رسانه ببینیم که میدانیم
خودشان که نه، بلکه آن چیزی هستند که ما دوست داریم!
به نقل از سایت جهان نیوز